دو ماهگیت مبارک
قند عسل مامان ، امروز دو ماهه شدی.
ساعت ٥ بعد از ظهر ، از دکتر وقت گرفته بودم تا بریم واکسنت رو بزنیم. از صبح دلشوره داشتم . بردمت خونه مامان پروانه تا حمومت کنه ، گفتم شاید بعد واکسن درد داشته باشی و نتونی تا چند روز حموم بری .( هنوزم مامان پروانه تو رو میبره حموم ، من که جرات نمیکنم ببرمت) .
ساعت چهار و نیم با بابا رفتیم مطب ، تا نوبت ما بشه ساعت شد ٦ . خانوم دکتر داشت سرنگ رو پر میکرد که واکسنت رو بزنه . تو روی تخت دراز کشیده بودی ، اومدم بالاسرت تا شلوارت رو دربیارم دیدم خندیدی و انگشتموگرفتی .
بغضم گرفت و جام رو با بابا عوض کردم و خودم رفتم عقب اتاق وایسادم . آخه اصلا دلم نمیومد ، دردت رو ببینم . بابا دست پاهات رو گرفت و خانوم دکتر سرنگ رو فروکرد توی پای راستت . تو هم چنان جیغی زدی که بند دلم پاره شد. دکتر معطل نکرد و سرنگ بعدی رو پرکرد . دیگه طاقت نداشتم گوشامو گرفتم و رفتم سمت در ، که دوباره صدای جیغت بلند شد . خانوم دکتر صدام کرد و گفت بغلت کنم . چنان گریه ای میکردی که نفست بالا نمیومد . چند قدم که رات بردم ساکت شدی . نشستم و یکم بهت شیر دادم و تو خوابت برد .
خونه که رسیدیم بهت استامینوفن داد و کمپرس سر د و گرم ....... . زیاد تب نکردی . فرداش هم انگار نه انگار . ولی شب که شد ، برای اولین بار بغض کردی .از اون موقع به بعد تند تند بغض میکردی و من انقدر خوشم میومد که نگو. اما نشد از بغضت عکس بگیرم ، چون تا دوربین رو آماده میکردم . میخندیدی.
بعد از اون سیستمت عوض شد ، شبا بهتر میخوابیدی . دیر به دیر هم پی پی میکردی.
پارسا اینجا خونه خاله ناهیدته . دانیال خیلی دوستت داره.
عسلی دیگه جدیدا ، منو که می بینی میخندی .منم کلی ذوق مرگ میشم.
جغجغه رو که تکون میدم با چشمات دنبال میکنیشو لبخند میزنی.
پسری چرا موهات میریزه ؟ البته مامان پروانه میگه اینا کرکه ، بعدا جاش موی خوشکل در میاره . ولی آخه کچل میشی که ......!!!!!
این نی نی هم که میبینی مهلا خانومه که اومده خونمون
دیگه سعی میکنی با دستت همه چی رو بگیری و لمس کنی. اسباب بازیهات رو بالای سرت آویزون میکنم با دست بهشون میزنی و وقتی تکون میخورن ذوق میکنی و میخندی . صدای اِ اِ اِ هم از خودت در میاری.