پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

پسر پسر قند عسل

اولین بهار عمرت مبارک

1391/3/16 18:48
نویسنده : مامان عاطفه
5,334 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل پسرم اولین بهار عمرت مبارک . ایشالا 100 تا بهار دیگه رو هم همراه با سلامتی ببینی

یه ربع مونده بود به سال تحویل که بیدارت کردم. دست و صورتت رو شستم ، لباسهات رو عوض کردم ،هنوز مشغول بودم که سال تحویل شد. کلی عصبانی شدمهمش تقصیر بابا بود که زود بیدار نشد کمکم کنه .

 

مامانی امسال اولین سالیه که تو رو تو بغلم دارم .

پسرم تو همه چیز منی

عزیز لحظه لحظه ی عمر منی

امیدوارم که همه روزای سال برات نو باشه

و تو تک گل باغ زندگی من و بابا همیشه ی همیشه شاد باشی

 

 

سال که تحویل شد سه تایی نشستیم کنار سفره هفت سین عید و به هم تبریک گفتیم همدیگرو بوسیدیم  و بهترین آرزوها رو تو سال جدید برای همدیگه از خدای بزرگ طلب کردیم بعدش هم کلی عکسای خوشکل انداختیم

 

قربون اون موهای شونه نشدت برم

 

موهاشو نگاه

یکساعت بعد از سال تحویل رفتیم خونه بابای بابا و شب هم رفتیم خونه مامان پروانه ، اونجا خاله ها و داییها هم بودن . همه از دیدن تو ذوق کردن.

 

اینم عکس دوست جونای پارسا به ترتیب سن

مرد عنکبوتی

پسر خاله دانیال مرد عنکبوتی 7 ساله

 

خانوم با کلاس

دختر خاله نیکی ، خانوم با کلاس7 ساله

 

خانوم خندان

دختر دایی ملیکا ، خنده روی 6 ساله

 

 

خوشگلی رو ببین

دختر خاله زهرا ،( نوه خاله من )  خوشگل ترین دختر دنیا 2 سال و نیمه به همرا پارسا عسلی

 

 

تپل مپلی

دختر عمه فردخت ( خانوم مهندس) تپل مپلی من، 2 سال و نیمه

 

 

دختر مهربون

دختر خاله هلیا، مهربون و خوش اخلاق ، 1سال و 10 ماهه

 

 

شیطونک

دختر عمو مهلا ، شیطونک زبل 9ماهه

 

دانیال و نیکی، رفقای صمیمی

 

 

اینم به جای عکس نگار خانوم که دیگه حسابی بزرگ و خانوم شده و نمیشه عکسش رو گذاشت

قبل از شام داشتم بهت شیر میدادم که متوجه شدم تو یه دونه دندون در آوردی . از ذوقم داد زدم و بلند به همه اعلام کردم . همه خانواده هم خوشحال شدن و بهمون تبریک گفتن . مامان پروانه گفت اینم عیدی آقا پارسا به مامان و باباش بود.

 

خوشگل پسر من حالا دیگه به قول وبلاگیا یه مروارید درخشان توی صدف دهانش داره . بازم مبارکه قند عسل

روز چهارم عید دومین دندونت هم در اومد . بازم مبارکه شکلات مغزدار من

عید امسال به خاطر وجود نازنین تو مسافرت نرفتیم . چون ترسیدیم خدایی نکرده پسر کوچولومون مریض بشه . البته اینم بگم که خودم دوست داشتم بریم ، اما مامان پروانه و خاله مرجان نظرم رو عوض کردن و گفتن به خاطر پارسا نباید بری ، چون پارسا اذیت میشه .

دایی مسعود هم که الان سربازه و تا روز چهارم عید باید تو پادگان بمونه . خلاصه همه چی دست به دست هم داده بود که ما نریم مسافرت . به جای اون تا دلت بخواد خونه عمه و خاله و دایی و عمو  رفتیم و کلی هم مهمون عزیز خونمون اومد .روی هم رفته عید خوبی بود و کلی بهمون خوش گذشت.

 

 

 

 

 

سیزده به در

روز سیزدهم صبح هوا خیلی سرد بود . هم به خاطر سرما و هم اینکه دیشبش از مهمونی دیر برگشته بودیم صبح رو خوابیدیم و بعد از ظهر که شد با بابایی رفتیم پارک نزدیک خونه

 

، سبزه کوچولوی تو رو هم بردیم و تو با دستای خوشگلت انداختیش توی آب

و اینجوری بود که عید تموم شد

ایشالا امسال همه دلشون شادو لبشون خندون باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

فریبا مامان حسام
12 اردیبهشت 91 16:04
ماشالله.چه ناز پسری داری شما.
چه نگاهی داره.
از طرف من پاشنه یپاش رو فشار بده.آخه دوست ندارم کسی بچه ها رو ببوسه.
به وبلاگ حسام هم بیاید.خوش حال میشیم.


چشم عزیزم حتما میام
ني ني شكلك
12 اردیبهشت 91 21:45
ماشاءا.. به اين گل پسر خوشگل پارسا خان ماماني ني ني شكلك هم شما رو با افتخار لينك كرد عزيزم
مام پارسا
13 اردیبهشت 91 16:27
سلام خانومی.ممنون که به دیدنمون اومدید و نظر قشنگتون رو برامون به یادگار گذاشتید. با افتخار لینکتون کردم. از آشنایی با شما خوشحالم. پسر خیلی نازی دارید خدا براتون نگهش داره. با پسمل من هم که هم اسم هستن.
مامانی وروجک
14 اردیبهشت 91 18:12
سلام به اقا پارسا جون با اون موهای فشن و شونه نکردت دندون دار شدنت هم مبارک پس ناز امیدوارم سال خوبی داشته باشی
مامان نگار و نيكي
16 اردیبهشت 91 11:34
پسرگلي آخه چرا اينقدر نازي خوشگلم ان‌شاءالله زندگيت هميشه بهاري و سرسبز باشه و تحويل سال بهترينها رو برات رقم بزنه بهمراه مادر خوش ذوق و باباي مهربونت سالهاي خوبي داشته باشيد
فاطمه
16 اردیبهشت 91 22:12
وای چه پسر نازی.خدا حفظش کنه.
مامان ارمیا
17 اردیبهشت 91 13:51
سلام عاطفه جون. ممنون که به ما سر زدی. گل پسرت خیلی ماهه. ار طرف من ببوسش.
بهـــــــــــــار
19 اردیبهشت 91 1:04
سلام عاطفه جون خدا نی نی نازتو که الهی قربونش برم برات نگه داره عزیزمممممممم مرسی که بهم سر زدی میدونم چی کشیدی من دارم سعی میکنم روحیمو دوباره بسازم برای برگشت دوبارش خیلی داغونم با کوچیکترین حرفی اشکم میاد خیلی اذیت شدم اما سعیمو میکنم پسمل ناز تورو دیدیم مطمئنم پسمل منم میاد امیدوارم به خوشگلی پسر تو باشه هزارتا ببوسشششششششش جای خاله بهار
بهـــــــــــــار
19 اردیبهشت 91 15:04
سلام عاطفه جونم الهی قربون پارسات بشم چرا اینقدر تو دل برووووووووووه دوسش دارم منم خیلی داغونم سعی میکنم خوب باشم اگه یه ساعت بیکار باشم حتما گریه رو رفتم بخدا جمعه رفتیم مثلا تفریح کوفت همشون کردم شوهرم کلافه شده بود میگه من همون بهار شادو میخوام اما به لطف خدا بهترم دوستای خوبی مثل تو تو زندگی لازمه میسی که دوستم شدی
خاله مرجان
19 اردیبهشت 91 20:35
پارسا عسلی من قربون قیافت برم اگه یه روز نبینمت دلم برات تنگ میشه دوست دارم هر لحظه پیشم باشی اصلا مال من بشی هر چقدر بغلت میکنم سیر نمیشم یه لحظه از جلو چشام نمیری . خاله جون من دارم لحظه شماری میکنم واسه روزی که راه بیافتی ، تا دستای کوچولوت رو بگیرم و ببرمت بیرون . واسه روزی که حرف بزنی و اسمم رو صدا کنی . عزیز دل خاله به امید اون روز به خدا میسپارمت
مامانی وروجک
19 اردیبهشت 91 21:21
به ياد مي آورم لحظه هاي فراز را كه صداي او اعتبارم مي بخشيد و لحظه هاي نشيب را كه اعتمادم به ياد مي آورم افراي افراشته اي را به ياد مي آورم مادرم را ... روزت مبارک
مامان محمد مانی
20 اردیبهشت 91 11:26
چه ناز پسری. مثل پسر من خوش خنده است و همسن و سال هم هستند.
با ما دوست میشید؟


سلام عزیزم . من خیلی وقته شما رو لینک کردم . همیشه هم به وبلاگ پسر خوشکل و متفکرتون سر میزنم .
مامان حلما
21 اردیبهشت 91 7:55
تولدت مبارک خاله جون . انشاء الله 120ساله بشی قربونت برم
مامان محمد مانی
21 اردیبهشت 91 12:00
سلام
شما با افتخار لینک شدید.


بهار(مامانی شهراد)
22 اردیبهشت 91 9:41
ای مادر عزیز، تو بهترین گل واژه هستی، هستی؛ تو غزل لطیف روزگاری؛ تو دیوان محبت هایی؛ تو سرود جویباری؛ تو اقیانوس عشقی؛ تو دفتر رنج های نامکتوبی. اکنون که من از تو هستی یافته ام جانم فدایت باد!
مامان محمد مانی
22 اردیبهشت 91 12:43
عاطفه جون سلام روزت مبارک خواسته بودی از توانایی های محمد مانی بگم: مانی ما الان تند و تیز چهار دست و پا میره و دستش را به هر جایی که برسه میگیره و بلند میشه. سعی میکنه روی پاهای خودش بلند بشه ولی نمی تونه و یکم هم می ترسه!!! ماما،بابا، دد؛بد می گه .یه چیزی که بخواد اشاره میکنه. توپ و غل میده و برای خودش دست می زنه و با جیغ سعی می کنه هورا بکشه ماشینش را سعی میکنه هل بده و تا حدودی موفق میشه. در کشو ها را باز می کنه و تخلیه شان میکنه. سعی میکنه فنجانش را از دسته بگیره و آب بخوره ولی همه آب را میریزه رو خودش و زمین بای بای میکنه کلاغ پر بازی میکنه و خودش پرش را می گه و کف میزنه. دو تا دندون هم داره ولی فعلا خبری از بقیه اش نیست ادای ما را هم در میاره کنترل را به سمت تلویزیون میگیره ولی نمی دونه دیگه چه کار کنه باهاش میره جلوی تلویزیون و با دکمه های رسیور بازی میکنه و شبکه را عوض میکنه دست به صفحه تلویزیون میزنه و سعی می کنه شخصیت ها را بگیره. و یکسریکارهای دیگه...........
مامان پارسا جیگر
23 اردیبهشت 91 17:06
اگر 4 تکه نان باشد و ما 5 نفر باشیم تنها مادر است که از مزه نان خوشش نمی آید. از یاد نبریم چه گوهری در کنار ماست، سایه اش مستدام. مادر روزت مبارک ...
بهـــــــــــــار
26 اردیبهشت 91 18:57
سلام عزیزممممممممم من عاشق پارسا شدم تورو خدا براش اسپند دود کن
متین مامی ایلیا
27 اردیبهشت 91 15:55
تولدت مبارک عزییییییییییییییییزم ایشالا همیشه شاد باشی خوشملم عزیزم اگر با تبادل لینک موافقید خبرم کنید
ویدئوپائیز
2 خرداد 91 21:52
چقدر زود بزرگ شدیم! انگار همین دیروز بود…. اما همه سهم ما از آن روزهای خیلی دیروزتر فقط تعریف پدر و مادر و دائی و عمه و خاله است ، شاید هم چند تائی عکس رنگ و رو رفته و گاهی تا خورده که باید از بین خطهای شکست عکس ، لبخندی را از روی عکسی که لای آلبوم قدیمی و سنگین ، اسیر حصار روکش پلاستیکی شده تشخیص بدهیم. شاید اگر همان دوربینهای فکستنی ( همان فکسنی) نبود باید یکی نقاشیمان را میکشید تا امروز ببینیم که چه شکلی بودیم . صد البت که اگر نقاش ماهری بود ، پول دستمزدش را همه کس نداشت و اگر ماهر نبود تشخیص صورت واقعی چه سخت.شاید تعریف دیگران و تصور خودمان بیشتر اثر گذار بود تا تشخیص از روی نقاشی یک نقاش نابلد. اما خوش به حال بچه های امروز که دوربینها اگر چه برای سی سال بعد فکستنی اند اما باز هم بهتر از عکسهای ماست. خوش به حال بچه های امروز که اگر بعدها میبینند ، دستکم به اندازه ای که میخواهند نمای صورتشان را بزرگ میکنند تا حتی ریزه کاری های خلقت خدا را انگار که همین حالا جلویشان نشسته ببینند. آخ که چه میکند این تکنولوژی. با نوشته های بالا میخواستم یادآوری کنم که اگر الآن هم ما برای بچه ها این کار رو نکنیم اونها بعدا همین حس رو خواهند داشت. البته یکی از راههائی که تازه در حال انجامش هستیم در همین زمینه است. ساخت فیلمهای کوتاه از عکسهای زیبا. برای دست گرمی بد نیست سری به این سایت بزنید و اگر ایده ای داشتید بگید تا براتون انجام بشه و یا حتی میتونید به ما اعتماد کنید و از ایده های خود ما استفاده کنید. fallvideo.viablog.ir